خاطره مادر شهید :
مدتی بعد از شهادت جهانگیر خواب دیدم که پسرم با یک اسب سفید و یک آقای بزرگواری که نشناختم،به خواب من آمدند و گفتند که عازم کربلا هستیم،با ما همسفر میشوی؟
که من گفتم نه مادر جان باید به کار های خانه و بچه ها رسیدگی کنم.شهید با آن آقای بزرگوار از من خداحافظی كردند و به سوی کربلا رفتند،بعد از مدتی
حج خانه خدا قسمتمان شد.
شهید دفاع مقدس جهانگیر فلاح از افتخارات کاشان